پست قدیمی

ساخت وبلاگ
پنج شش روز گذشته اصلا حالم خوب نبود . دقیقا دوشنبه گذشته ساعت پنج بعد از ظهر یهو درگیر همدم قدیمی شدم . عادت دارم .ولی اینبار کمی پیش بینی نشده بود . از انگشت کوچیک دست چپم شروع شد و ظرف پنج دقیقه تمام سمت چپ بدنم رو درگیر خودش کرد . روی پا نمیتونستم وایسام ؛ ولی میترسیدم بشینم یا دراز بکشم ؛ میترسیدم دیگه نتونم بلن پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : patsyswamp بازدید : 53 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:54

بیش از دو هفتس که به وبلاگم سر نزدم . دقیقا سیزده روز پیش اتفاقی رخ داد که یکسال و نیم بود دنبالش بودم . نه برای من .ولی من مجری و پیگیری کنندش بودم .شنیدن خبر موفقیت امیزش خوشحالم کرد .ولی یه حسی هم داشتم که خیلی دیر اتفاق افتاد . میتونستم ازش بگذرم یا این که جشنی ازش بپا کنم . دومی رو انتخاب کردم .چون همیشه اعتقاد پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : patsyswamp بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:54

خب مدتیه اینجا سر نزدم . هیچ وقت ماه محرم برام خاص نبوده . ولی روزهای تاسوعا و عاشورا برام فرق میداشت . این دو روز همیشه درگیر تهیه و تدارک مراسمی بودم که از سالها قبل برامون ارثیه شده بود . ولی این چهار سال اخیر بشدت از محرم و خصوصا روز عاشورا دوری میکنم . بدترین اتفاق زندگیم درروز عاشورا و دقیقا ظهر عاشورا  برام ا پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : patsyswamp بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:54

هوممممم . داره میشه چهار ماه . نزدیک به چهار ماه میشه که اینجا رو سرنزدم چندبارخواستم بیام که فرصت نشد .وقتی اتفاقات روجزبه جز نگاه میکنی چقدر کند میگذره ؛ ولی در کل که نگاه میکنی ؛ چقدر سریع اتفاق میوفتند و تموم هم میشن . و چه تغییرات شگرفی ایجاد میشه که یکسال قبلش؛اصلا احتمال رخ دادنش رونمیدادیم . این چهارماه پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : patsyswamp بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:54

سلام . سلام به همه دوستان دور و نزدیک ؛ اونایی که کامنت میزارند . اونایی که خصوصی کامنت میزارند . اونایی که میخونند و داخل اینستا و تلگرام کامنت میزارند . ولی خداییش نمیدونم چرا اینجا میخونند ؛ اونجا جواب میدن . بهر حال راه زیادیه . خسته نباشن . متشکرم مریم گلی ؛ بابت این . آن . و اما یک سئوال : خب زین بعد ؛ اونوقت پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : patsyswamp بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 21:54

سلام . حال و احوال شما .؟ انشاالله که خوبین . چند روزی باز سیستمم بهم ریخته بود . حال خوبی نداشتم .از یکشنبه هفته قبل تا چهار شنبه . پنج شنبه دیگه رفع گیر شد و وضعیتم بهتر شد .و اما اینروزها رو جدای از وضعیت سلامتیم ؛ باید بگم به یه ثبات خیلی خوبی رسیدم . انگار هیچ کارعقب افتاده ای برای انجام دادن ندارم . همه چی مرتب و میزونه ؛ بطوری که گذاشتم همین روال به پیش بره . یاد هفت ؛ هشت ماه پیش که میوفتم با یه لیست بلند از تغییرات و کارهام ؛ که فکر میکردم تمامی نخواهد داشت . ولی خوشبختانه الان هیچکدوم از کارهایی که باید انجام میدادم باقی نمونده . فقط یک کار مونده وجود داره ؛ که اون هم در حال انجامه به بهترین وجه ممکن . میتونم همین امروز هم تمومش کنم . میتونم فردا تمومش کنم . میتونم یک هفته دیگه تمومش کنم . ولی خودم نمیخوام . باید به موقع انجام بشه . در زمانی خاص و موقعیتی خاص . بخاطر همین لازم باشه روزها ؛ هفته ها ؛ ماه هاا و سالها هم نیاز باشه صبر میکنم . این صبوری نیاز به انگیزه داره که نه تنها فراموش نشه ؛ پر قدرت هم موندگار باشه . انگیزه ای دارم بطول سالهاااا . انگار نفس میکشم برای رسیدن همچین روزی . براش هزینه کردم ؛ و هزینه هم خواهم کرد . بدون هیچگونه سود مالی . ولی اشتیاقم به داشتن یه حس خوب ؛ که بعدش برام ایجاد بشه ؛ این روزها و ماها ها و هزینه هاش رو برام قابل توجیه میکنه . میخوا پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : patsyswamp بازدید : 46 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 10:43

بعضی وقتا ادم دست بکارهایی میزنه که اصلا دوست نداره ؛ دیشب مجبور شدم به خاطر یه عوضی با 170 تا سرعت لایی بکشم ٬  بعد برای اینکه جاش بذارم با 140 تا ؛ بپیچم تو خروجی یادگار !! ولی لامصب کم نیاورد‌ اونم اومد دنبالم !! هر چند فکر کنم وقتی من از یادگار اونجوری پیچیدم تو شیخ فضل الله ٬ اون بیچاره دهنش بد جوری وا مونده بود و داشت از اُس شدن خودش حرص میخورد !! نمیدونم چرا وقتی عصبانیم رانندگیم اینجوری میشه . اونم با این ماشین لگنتی که هنوز به اسم یکی دیگس. خیلی دوست دارم مثل یه شهروند خوب و سالم رانندگی کنم ٬ ولی هربار یه جوری میشه که نمیشه . هر چند اینم فهمیدم که میتونم نه تنها بخاطر یه عوضی با 170 تا لایی بکشم ؛ حتی میتونم با همین سرعت از رو یه عوضی دیگه رد بشم و بیچم تو شیخ فضل الله و بعدشم که کرج . تا بفهمه هنوز راه درازست و قلندر بیدار . البته اگه بمونه . یعنی یه جوری رد میشم که بمونه و ببینه . نمونه که به درد عمش میخوره . دیروزم توشریعتی حال یارو رو گرفتم پوزش خورد، آی حال داد ... آی حال داد ...قبلش هم که نمیتونم بگم .... تو سهروردی نزدیک بود چپ کنم ولی نکردم عوضش پیکانیه بد پوزش خورد بازم حال کردم ... کلا این روزا کل گذاشتن چقد حال میده ها .   و اما نگین عزیز .. دنبال ی سری از کارها بودی ؟؟ چجور کارهایی؟؟ الان دیگه دنبالش نیستی ؟ تموم شد ؟؟؟  ولی خدایییششششش حال کردم با هماهنگی که پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : patsyswamp بازدید : 46 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 10:43

ته قلبت رو یه نگاه بنداز ببین ایا  غمی هست که به ناز سودایش کنی ..  دلی پژمرده و روحی افسرده .. بی تاب و بیقراردر تو هست ؟؟ خوب دقت کن ببین  چشمه سار اشکت هنوز نم داره .. یا هنوز که هنوزه اسیر تنهایی خودتی و عطش دل زدن به دریا رو داری ... ایا همچنان  در آرزوی قاصدی هستی تا به همراهی او با نسیم صبح به دیار دوری پرواز کنی ؟؟.. پس بدون که در تو مسئولیتی خداییست  .... دنیایی بساز تا در آن .. انسان .. پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : افرینشی, نویسنده : patsyswamp بازدید : 228 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 8:51

تلفن زنگ خورد با بی حوصلگی گوشی رو جواب دادم . فرزاد بود .گفت : خواب بودی؟ - نه پس چته؟ حال نداری انگار ؟ - نه ندارم . خستم چیزی شده؟ چرا خسته ای؟ - بی خیال ؛ چه خبرات ؟ چه میکنی؟ - هیچی چند روزه پاست حاضر میشه ؟ - نمیدونم روال عادی برای من یکماه - روال غیر عادیش چی؟ - اگه برم دنبالش . سه تا چهار روز. - پس برو دنبالش میریم ماداگاسکار . - یهو خندم گرفت . بیاد انیمیشن عصر یخبندان افتادم و اون بلوط م پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : ماداگاسکار, نویسنده : patsyswamp بازدید : 240 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 8:51

  عجب هفته ای بود . هفته قبل . بعد از هفت ماه با دو سه پی ام تلگرامی و کمی بحث و جدل قرار شد پنجشنبه دوست قدیمی رو ببینم .چون طی هفته وقت نئاشتن . بلاخره پنجشنبه فرا رسید دیداری تازه در ساعت چهارونیم بعد از ظهر . هوا خیلی گرم بود بنابر این مستقیم رفتیم خونه تا از شر گرما خلاص بشیم . حول و هوش نه شب بود که زدیم بیرون برای شام و دور دور . یه روستوران همراه با موزیک زنده . تقریبا یه پارتی بود با انوا پست قدیمی...ادامه مطلب
ما را در سایت پست قدیمی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : patsyswamp بازدید : 330 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 8:51